Wednesday, October 26, 2005

غم تنهائــــــي خيلي ها را پيـــــــر كرد

چرا وقتی كه آدم تنها ميشه
غم و غصه اش قد يك دنيا ميشه

ميره يك گوشه پنهون ميشينه
اونجا رو مثل يه زندون ميبينه
غم تنهايی اسيرت ميكنه
تا بخوای بجنبی پيرت ميكنه
وقتی كه تنها ميشم اشك تو چشام پر ميزنه
غم مياد يواش يواش خونه دل در ميزنه
ياد اون شب‌ها می‌افتم زير مهتاب بهار
توی جنگل لب چشمه می‌نشستيم من و يار
غم تنهايی اسيرت ميكنه تا بخوای بجنبی پيرت می‌كنه
ميگن اين دنيا ديگه مثل قديما نمی شه
دل اين آدما زشته ديگه زيبا نمی شه
اون بالا باد داره زاغه ابرا رو چوب ميزنه
اشك اين ابرا زياده ولی دريا نميشه
غم تنهايی اسيرت ميكنه تا بخوای بجنبی پيرت می‌كنه

اين ترانه را زنده ياد " فريدون فروغي " خوانده است

0 Comments:

Post a Comment

<< Home