Thursday, October 27, 2005

رسم به ماه اگر ... خنده ي دوباره كني

مرو كه دردمرا با نگاه چاره كني
بخند تا كه شبم را پر از ستاره كني
تبسم تو دلم را ستاره باران كرد

رسم به ماه اگر خنده ي دوباره كني
به دانه دانه اشگم نگاه كن اي ماه

كه از ستاره فزون است اگر شماره كني
به عشق در برت آيم اگر اجازه دهي

به شوق، جان بسپارم اگر اشاره كني
عقيق بوسه به لبهاي من، نگين وفاست

نهم به لاله گوشت كه گوشواره كني

Wednesday, October 26, 2005

غم تنهائــــــي خيلي ها را پيـــــــر كرد

چرا وقتی كه آدم تنها ميشه
غم و غصه اش قد يك دنيا ميشه

ميره يك گوشه پنهون ميشينه
اونجا رو مثل يه زندون ميبينه
غم تنهايی اسيرت ميكنه
تا بخوای بجنبی پيرت ميكنه
وقتی كه تنها ميشم اشك تو چشام پر ميزنه
غم مياد يواش يواش خونه دل در ميزنه
ياد اون شب‌ها می‌افتم زير مهتاب بهار
توی جنگل لب چشمه می‌نشستيم من و يار
غم تنهايی اسيرت ميكنه تا بخوای بجنبی پيرت می‌كنه
ميگن اين دنيا ديگه مثل قديما نمی شه
دل اين آدما زشته ديگه زيبا نمی شه
اون بالا باد داره زاغه ابرا رو چوب ميزنه
اشك اين ابرا زياده ولی دريا نميشه
غم تنهايی اسيرت ميكنه تا بخوای بجنبی پيرت می‌كنه

اين ترانه را زنده ياد " فريدون فروغي " خوانده است

Friday, October 21, 2005

پيامبران دروغين ؟!0

كارل پوپر{فيلسوف آزادي} ـ بدرستي ـ مي گويد: اگر قرار است كه تمدن بشري زنده بماند ما بايد عادت دفاع از مردان بزرگ را ترك كنيم چرا كه بسياري از اين «مردان بزرگ» با حمله به آزادي و عقل، خطاهاي بزرگ مرتكب شده اند.0
پوپر، اين دسته از روشنفكران و خردمندان را كه با انديشه هاي خويش، عملاً در خدمت خودكامگان قرار داشته و راهگشاي حكومت هاي جبار بوده اند، «پيامبران دروغين» مي نامد

Thursday, October 06, 2005

بساطي كه عقب مانده هاي تاريخ درست كرده اند


جوان ها در خیابان ها نمی توانند با هم راه بروند

در پارک ها، نمی توانند قرار بگذارند. رفتن به کافی شاپ، با جنس مخالف، ممنوع است و....0

از محوطه شلوغ و پر سروصدای دانشگاه عبور می کنم و وارد یکی از ساختمان ها می شوم...روی پرده ها و دیوارها جملات پند آموز و آیات و روایات زیادی....به چشم می خورد....با شنیدن صدای فریادهایی متوجه مردی نسبتا بلند قد با ریش بلند و درهم می شوم که دختر و پسری به دنبال او روان هستند. ...ناراحتی و اضطراب را در چشمان هر دوی آنها می بینم.در یک آن مرد به عقب برمی گردد و بند کیف دختر را...می کشد و می گوید:تند تر بیا.وارد اتاقی می شوند که سر در آن تابلو" انتظامات" به چشم می خورد. مرد در حالی که کاغذهایی در دست دارد، اشاره می کند و می گوید:"سابقه هم که داری؟" دختر کمی آن طرف تر در حال صحبت با خانمی(!) است که با چادر سیاه پشت میزی نشسته است.پس از چند دقیقه دختر با چهره ای بر افروخته وعصبانی از اتاق بیرون می آید...می پرسم:"قضیه چه بود؟"می گوید: داشتم با پسرخاله ام صحبت می کردم که آن آقا گفت باید با او به انتظامات برویم....به او گفتی پسرخاله ات است؟ بله گفتم ولی گفت:" با پسرخاله ات هم حق نداری صحبت کنی"..0
..همان جا هم دختر دیگری بود که حکم اخراجش را صادر کرده بودند...به نامزدها هم تذکر می دهندکه با هم صحبت نکنند..." یک بار پدر و مادر یکی از دوستانم که نامزد داشت به دانشگاه آمده و گفته بودند اینها با هم نامزدند، ولی آنها جواب داده بودند که فرقی ندارد. داخل دانشگاه هیچ دختر و پسری نباید با هم ارتباط داشته باشند....!0
..مجله زنان ـ تهران

يك مشت ابله . به بهانه مسلماني. خصلتي حيواني ارائه ميدهند و جامعه را متاسفانه به قعر فساد و پنهان كاري مي كشند0

Tuesday, October 04, 2005

رهائي از بند استبداد و اختناق و زور و سركوب .بستگي به رشد فكري و تكامل اجتماعي ملت دارد

استبداد گري حاكميت نيمي از فاجعه تاريخي استبداد در ايران است
نيم ديگر آن. استبداد پذيري ملت است

ظالم با تكيه بر بي حركتي مظلوم به ظلم خود ادامه ميدهد.. در هر كجا كه انسان ها به واسطه نا آگاهي - عادت - ترس - طمـــــــع - فريب خوردگي و يا مسخ شدن. استبداد را بپذيرند آزادي به دست فراموشي سپرده ميشــــود0
سر خم كردن درمقابل ماموران - مقامات و عوامل يك حاكميت مستبد . تنها سبب تداوم و توسعه " آزادي كشي" ميشود - امري كه متاسفانه در ايران ما قرنهاست ادامه داشته و دراين سالهاي اخير به اوج خود رسيده است 0
رهائي از بند استبداد و زور و خشونت بستگي به رشد فكري و تكامل اجتمـــــــــــاعي مردم دارد كه اگر آگاه باشند وجود ظلم و ستم - نبود آزادي . برايش غير قابل تحمل ميشود 0
ملتي كه " ستم سالاري" را به هر دليل تحمل ميكند هرگز از بند استبداد و اختناق و زور و سركوب - ظلم و ستم . آزاد و رها نخواهد شد0