Saturday, October 30, 2004

بايد...... صبور بود

ببين چگونه قناری ز شوق ميلرزد
بخوان ترانه، بزن تار، يار آمدني ست

از روي دست ديگران . كپي بر نداريم

آقا زمانه غريبي شده
يك نفر حرفي مي‌زند. يك كتابي مي‌نويسد. بقيه از روي او مشق مي‌نويسند. كسي نيست كه برود تحقيق كند و حقايق تاريخي را مكشوف سازد

Friday, October 29, 2004

اين نيز....... بگذرد

اي كاش كه حرف تازه اي مي بود
تـا هست مجـال گفت و گـو با مـا

Thursday, October 28, 2004

وقتي نوه ها را مي بينم.

ديدارتان. تکرار مکررات نيست
شما. در هر ديدار نو برانه اید

Wednesday, October 27, 2004

علم و آگاهي . شاه كليد رهائي ...

چگونه میتوان در میان مردمی که در چنگال استبداد ، گرسنگی ، بیسوادی و وحشت اسیرند ، احساس آزادی کرد ؟

گاهي از خودم مي پرسم

به چه دلیل با وجود اینهمه سوء تعبیر در میان میلیونها مسلمان (شاخه هاي گوناگون) ، فرستادن پیامبران متوقف شده در حالیکه آنزمان که جمعیت کل زمین از چند میلیون نفر تجاوز نمی کرد 124 هزار پیامبر ظهور کرده ؟ دلیل این همه امساک خدا (!) در این دنیای پرآشوب و مردمان مذهبی اما سر در گم چیست ؟

Monday, October 25, 2004

ميشود همچون ماهي آزاد بود

شنا کردن در جهت حركت آب، از عهده ماهي مرده هم بر مي آيد. ..

Sunday, October 24, 2004

امروز 2 شنبه . سوم آبانماه سال 1383

فقط بخوان ؟
اگر مي خواهي گرفتار هيچ ديکتاتوري نشوي، فقط، بخوان! بخوان


Saturday, October 23, 2004

با خواندن (ورد) بيماريها معالجه نميشوند

متاسفانه در حاليكه پنجمين سال از اولين دهه قرن بيست و يكم را پيش رو داريم - هنوز و همچنان افراد شياد و فرصت طلب از سادگي و نا آگاهي بخش وسيعي از مردم سوء استفاده مي كنند و براي تامين منافع ننگين خودشان آنان را وا ميدارند تا باور كنند كه با خواندن (ورد) ميشود مثلا سرطان پيشرفته را معالجه و مداوا كرد؟..
بنظر ميرسد آنها كه دستي در (اراده سرنوشت ملت ها دارند) براي توقف پيشرفت ملل ضعيف خواندن (ورد) را اگر نه مستقيم - بطور موذيانه اي تائيد و تشويق مي كنند....

Friday, October 22, 2004

يك واقعيت ؟

این نكته واقعیت مسلمی است كه انسان در هر گونه رابطه ای گاهی مورد عدم تأیید قرار می گیرد . اگر انتظار این عدم تأیید را داشته باشید دیگر آشفته و پریشان نخواهید شد

Thursday, October 21, 2004

عظمت نگاه

* به كوش تا عظمت در نگاه تو باشد.....
نه در آنچه مي بيني

جواني

* وقتي كه ديگر نبود . من به بودنش نيازمند شدم
* وقتي كه ديگر رفت . من به انتظار آمدنش نشستم!
* وقتي كه ديگر نمي توانست مرا دوست بدارد
* من او را ...... دوست داشتم

Wednesday, October 20, 2004

حقيقت تلخ

ما عادت کرديم پای منبر بنشينيم و گوش کنيم و از بچه گی ياد نگرفتيم نسبت به چيزهايی که به ما ميگن فکر کنيم ...هر چيزی رو بسادگی قبول نکنيم ..دنبال دليل و علت بگرديم ..بهمين خاطر بازار خرافات در کشور ما گرمه ...دروغهای زيادی در باور مردم جا گرفته و عقايد مذهبی از اين خرافات انباشته شده

Tuesday, October 19, 2004

خرم آن نغمه كه مردم بسپارند به ياد

زندگي صحنه يکتاي هنرمندي ماست
هر کسي نغمه خود خواند و از صحنه رود
.........صحنه پيوسته بجاست
خرم آن نغمه که مردم بسپارند به ياد

Monday, October 18, 2004

تا بوده . چنين بوده ؟

چه كارها كه براي اين وطن نكرديم؟
يكي مان مرديم, يكي مان نطق كرديم.

فرصت دارد از دست ميرود

دلا. كاري بكن . تا وقت داريم
من و تو . شبنم صبح بهاريم
درنگ گر ميكني. رفتيم از دست
كه ما بر مركب. رفتن سواريم
فرخ - 1991

Sunday, October 17, 2004

؟

اگر بدانی از چه کوچه باغها گذشتم با چه يادها

Saturday, October 16, 2004

حرف حساب.

در آمريکا گروهي عظيم با فکر کردن. يک کشور بزرگ را اداره مي کنند. و در کشور ما گروهي عظيم با فکر کردن جلوي اداره يک کشور بزرگ را مي گيرند.
در آمريکا هرکس کار جديدي بکند يا فکر تازه اي داشته باشد خوشبخت مي شود، در ايران هر کس کار جديدي بکند يا فکر تازه اي به سرش بزند بيچاره مي شود
.
الف - نبوي

كنفوسيوس ميگويد:

*بهتر است به جای لعنت فرستادن به تاريكی، شمعی بيفروزی*

ايست فكري

عناوين پراکنده و موضوعات مختلف- چنان ترافيکي در ذهنم به وجود آورده اند که انگار دچار ايست
فكري شده ام0

Friday, October 15, 2004

تماشاي باد

از پنجرهء نیمه باز اطاق به تماشای باد که از شمال سرنوشت تا جنوب هجرت حسرت می وزد می نشینم- خویش را بدرقه می کنم و کاسهء اشکی را پشت سرعمر می ریزم .
امشب*بيست و پنجم مهرماه سال 1383

خوش باور نباشيم

ديگر اين روزها دروغ گوها، خيلی هم مقصر نيستند
کسانی که باور می کنند ،تقصير کارند

Thursday, October 14, 2004

به آنچه آمد و رفت ست. نيست جاي دريغ

اگر چه خزان است ، غم مدار و بيا
به پای سبز- زمان را ز نو بهاره كنيم
شكستن كمر ِ راوی زمستان هم
،به يك اشاره توانيم ، گر اشاره كنيم
به آنچه آمد و رفت ست ، نيست جای دريغ
به آنچه هست بيا رجعتی دوباره كنيم
پ - يغمائي

غم *

وقتی غمگينی يعني
يک نفر که برايت مهم بوده کاری را کرده که نبايد می کرده

و يا
يک نفر که برايت مهم بوده کاری را که بايد می کرده، نکرده....
می شود (البته) به روی خودت نياوری و تمام بار اين غم را بيندازی گردن غفلت و بي توجهي.....
و...چه سخت است كه مي بيني اين (غفلت و بي توجهي) از ناحيه نزديكترين فرد به توبوده است !0

پر گشته محيط ما . ز ديو و دد و دام

با اين ره و رسم بد چه می‌بايد كرد؟
بگذشته بدی زحد چه می‌بايد كرد؟
پر گشته محيط ما ز ديو و دد و دام
با اين همه ديو و دد چه می‌بايد كرد؟
فرخی يزدی

من در عجبم كه ......

تا زهره و مه. در آسمان گشت پديد
بهتر ز مي ناب. كسي هيچ نديد
من در عجبم ز مي فروشان. كايشان*
به ز آنچه فروشند. چه خواهند خريد ؟؟
خيام

Wednesday, October 13, 2004

عشق آمدنى بود نه آموختنى

Tuesday, October 12, 2004

****

دلـبـر بـرفت و دلشدگان را خـبر نكرد
ياد حريف شهـر و رفيق سفر نكرد
يا بخت من طريق مروت فرو گذاشت

يا او بـه شاهـراه طريقت گـذر نكرد


هیچ گلی رو به تاریکی و سیاهی رشد نخواهد کرد